به یادماندنی‌ترین كاراكترها، ثبت شدن در ذهن بازیكن را مدیون شخصیت‌پردازی و داستان خوب است. مردگان متحرك نام یك‌سری داستان‌های كمیك‌استریپ است كه تا به حال چند جایزه كسب كرده و حدود 2 سال پیش برای ساخت سریالی تلویزیونی، اقتباسی بر اساس آن انجام گرفته است.

داستان بازی درباره‌ فردی به نام لی است كه رازی نهفته دارد. او محكوم به قتل یك مقام سیاسی است. در ابتدا او را سوار خودروی پلیس و در حال انتقال به زندان می‌بینیم. اتومبیل با یك عابر تصادف كرده و از جاده منحرف می‌شود. لی پس از به هوش آمدن با حمله‌ مامور پلیس كه اینك تبدیل به یك زامبی شده روبه‌رو می‌شود و از صحنه فرار می‌كند. او به خانه‌ای پناه برده و در آنجا با كودكی خردسال آشنا می‌شود كه پدر و مادر خود را از دست داده است. لی و كلمنتاین محل را ترك می‌كنند و به دنبال یك پناه امن رهسپار می‌‌شوند. در مسیری كه برای نجات خود طی می‌كنند با افراد زیادی مواجه می‌شوند. نحوه‌ برخورد لی با این افراد و صحبت‌هایش، اتفاقات بعدی را شكل می‌دهد. در طول داستان مجبور به انتخابات سخت و بی‌رحمانه‌ای خواهید شد كه دمار از روزگارتان درمی‌آورد! بین یك كودك خردسال و تنها پسر جوان یك پیرمرد، كدامیك را برای نجات دادن انتخاب می‌كنید؟! این انتخاب‌ها در كنار نوع برخوردی كه با كاراكترها در پیش می‌گیرید، بر تعامل آنها نیز اثر می‌گذارد. كاراكترهای دیگر، وفاداری یا خیانت و دروغ شما را به خاطر سپرده و بعدها انتخاب می‌كنند به شما یاری برسانند یا فاصله‌شان را با شما حفظ كنند. دیدن عكس‌العمل‌های متفاوت كاراكترها، ارزش تكرار قابل توجهی به بازی می‌بخشد. اما یك داستان عالی، به تنهایی نمی‌تواند مخاطب را درگیر خود كند. گرافیك بازی حالتی هنری و سل ‌‌ـ‌ شید دارد و خط‌های سیاه روی مرزهای طراحی، بخوبی فضای كمیك‌ها را ایجاد می‌كند. رنگ‌پردازی بدقت انجام شده و تمییز دادن جزئیات از یكدیگر بسادگی انجام می‌گیرد و با وجود به روز نبودن گرافیك بازی در مقایسه با عناوین دیگر، انیمیشن‌های صورت و بدن آنقدر خوب كار شده‌ است كه هیچ كمبودی در این بین حس نمی‌شود.باما همراه باشید در ادامه مطلب...alijam...

اولین نسخه‌ بازی «برخاسته» یك عنوان نسبتا كوچك اما جاه‌طلبانه بود كه برخلاف خیلی از بازی‌‌های هم‌سبك خود كه تمركز اصلی‌شان را به بهبود و ارتقای شخصیت می‌گذارند، این بازی قهرمان را در یك دنیای فانتزی مملو از گنجینه، انتخاب و كارهای فراوان قرار می‌داد. به عبارت دیگر گشت‌و‌گذار، مكانیسم اصلی بازی به شمار می‌رفت. از بعضی جهات تلاش سازندگان قابل تقدیر بود، اما كنترل زمخت، تكیه‌ بیش از حد بر كمین‌كردن و متعادل نبودن كل بازی، بازی‌كننده‌ را خیلی زود از پای آن بلند می‌كرد. در «برخاسته 2: آب‌های تیره» كمین‌كردن‌ها و یك سری از ضعف‌ها همچنان باقی است، با این حال احتمال این كه بازی‌كننده‌ها این نسخه را تا انتها ادامه دهند بیشتر است. داستان بازی چند سال بعد از وقایع نسخه‌ اول اتفاق می‌افتد و همان دنیای پرخطر قدیمی ‌را در قاب تصویر قرار می‌دهد. قهرمان بی‌نام ما به «دنیای قدیم» بازمی‌گردد تا از طرف كلیسا ترویج‌دهنده‌ عقاید مذهبی باشد، آن هم در جزیره‌ای كه هیولاهای مختلف از عمق دریا بیرون آمده‌اند و در سراسر آن به چشم می‌خورند. جنگل‌های گرمسیری، قبایل بومی‌كهن و دزدهای دریایی جنایتكار مواردی است كه در این جزیره بیش از هر چیز باید با آنها دست و پنجه نرم كنید تا بلكه موفق شوید برای غلبه بر شیطان برخاسته از اعماق دریا راهی بیابید.با ما همراه باشید در ادامه مطلب...alijam...

این روزها کپکام به پول پارو کردن روی آورده و دیگر از آن کمپانی کلاسیک ساز هیچ خبری نیست. الکترونیک آرتز با بازی‌های سالانه و عناوین بکش‌بکش! می‌خواهد سر بازیکنان را گرم کند و اکتیویژن هم هر سال «ندای وظیفه» را شنیده و مانند کره اسبی خوشحال به سوی آن می‌دود! نسل قبل بازی‌ها از خیلی جهات سرتر بود. یکی از بهترین نمونه ها هم بازی‌های انحصاری بود که انگیزه بیشتری برای خرید یک کنسول جداگانه به بازیکن‌ها می‌داد. تکمو با بازی نینجا گایدن سیگما به هواداران ایکس باکس باز خود خیانت کرد. اضافه کردن تعدادی مراحل داستانی تازه که طرفداران سابق توانایی تجربه‌ آنها را نداشتند، کاری بود که به طمع کسب درآمد بیشتر انجام شد. نینجا گایدن روی ایکس‌باکس قدیم تجربه‌ای فراموش نشدنی و بی‌بدیل بود؛ اما نسخه‌ بازسازی و بهبود یافته‌ PS3 آب پاکی را روی دست طرفداران نسخه‌ اول ریخت. حال پس از گذشت حدود 5 سال از عرضه‌ نسخه‌ سیگما، شاهد پخش دوباره و همزمان سیگما پلاس با لانچ پی.اس.پی. ویتا هستیم. نسخه‌ ویتا تفاوت چندانی با آبا و اجداد خود ندارد؛ اما این دلیلی بربد بودن آن نیست. در اصل، می‌توان گفت سیگما پلاس یک تنه بر این ادعا صحه می‌گذارد که گذر زمان عناوین خوش ظاهر را از رده خارج می‌کند، اما این گیم‌پلی است که می‌ماند...! ظاهر بازی چندان تفاوتی با نسخه‌ PS3 ندارد با این تفاوت که گرافیک آن کمی رنگ و روی خود را از دست داده است. در عوض انیمیشن‌ها هنوز هم از خیلی عناوین روز سرترند. طراحی هنری و بصری بازی نیز چنان با مهارت انجام شده که فضای تاریک و خفه‌ بازی را به دنیایی لذتبخش برای گشت زدن تبدیل می‌کند. گیم‌پلی بازی همان است که پیش از این دیده‌ایم. مبارزات بشدت سخت بوده و مهارت بازیکن را به چالش می‌کشد.با ما همراه باشید در ادامه مطلب...alijam

عنوان «تپه‌ خاموش» برای طرفداران سبک ترسناک/ بقا حال و هوای دیگری دارد. تپه‌ خاموش زمانی به اوج رسید که نشان داد چگونه می‌توان در دنیای غریب از بازی‌های رایانه‌ای هم شاهکار هنری ساخت و ذهن بازیگر را در دنیایی پر از حقه‌های ماورایی درگیر کرد. تپه‌ خاموش برای موفقیت خود، روی خشونت بی‌حد و اندازه، سکانس‌های بیش از حد گرافیکی و خونبار و شکستن تابوها حساب باز نکرده بود. تپه‌ خاموش بازیکن را در هیبت گمشده‌ای قرار می‌داد که حاضر بود با چنگ و دندان برای رهایی خود و اعضای خانواده‌اش تلاش کند. متاسفانه در آخرین نسخه‌ این بازی تقریبا هیچ ردی از آن محتوای خاص وجود ندارد و بازیکن هیچ وحشتی از حمله‌ دشمنان حس نمی‌کند. کارگردانی نیز اصلا در حد و اندازه‌های سری قبل نیست. اولین قسمت‌های بازی از هوش سرشار ژاپنی‌ها در ساخت فضاهای ترسناک و وهم‌آمیز بهره می‌برد (که می‌توان فیلم‌هایی مانند حلقه و کینه را مثال زد)؛ اما نسخه های جدیدتر به دست استودیوهای غربی سپرده شد که متاسفانه همه چیز را در شکستن مرز اغراق می‌دانند. یکی از جالب‌ترین بازی‌های عرضه شده در این نسل، نسخه‌ای از «تنها در تاریکی» بود. آن بازی در کنار فارنهایت، تیر خلاصی بر کمپانی دوست داشتنی آتاری بود که برخلاف مشکلات تکنیکی زیاد، حرف‌های زیادی برای گفتن داشت. برای اولین بار شاهد پاره شدن لباس کاراکتر بر اثر زخم بودیم و همین طور بخش‌های اتومبیلرانی و اکشن نشان می‌داد چطور می‌توان یک بازی ترسناک را نیز با اکشن خوب همراه کرد. بعدها شاهد حضور تمام این المان‌ها در بازی‌های بزرگ تر بودیم که‌متاسفانه تمام اعتبار استفاده به آنها اختصاص داده شد. (شایان ذکر است که تنها در تاریکی صحنه‌های اکشن را بشدت از بازی Raw Danger وام گرفته بود که بعدها یوبیسافت کل ایده‌ آن بازی را سرقت و در هیبت عنوان I Am Alive به بازار عرضه کرد!) ازجمله پخش خلاصه‌ داستان پیش از هر بار بارگذاری بازی (که برخلاف خشم آسورا عنصری مفید بود). حال می‌توان رد پای آن بازی را در جای‌جای تپه‌ خاموش: رگبار دید.

اولین بازی‌ای که این هفته منتشر می‌شود و می‌تواند گزینه بسیار مناسبی برای تعطیلات عید باشد، جدیدترین عنوان از سری بازی‌های «رزیدنت اویل» است که «عملیات راکون سیتی» نام دارد. این بازی که وقایع بین رزیدنت اویل2 و رزیدنت اویل3: «نمسیس» را روايت می‌کند، می‌تواند پیش درآمدی باشد برای رزیدنت اویل 6 که پاییز عرضه خواهد شد. این بازی برای هر سه پلتفرم اصلی عرضه می‌شود که البته نسخه PCاش کمی با تاخیر به بازار خواهد آمد.

بازی بعدی‌ که مدت‌هاست انتظارش را می‌کشیم «نینجا گایدن» 3 نام دارد که این هفته برای Xbox360 و PS3 منتشر می‌شود و بعدها شاهد حضور این بازی در «وی یو» هم خواهیم بود. این بازی در ادامه نسخه دوم خواهد بود، ولی این بار بیشتر به نیمه انسان‌گونه «ریو» (شخصیت اصلی داستان) خواهد پرداخت. پس یک بازی بی‌نظیر در سبک اکشن ماجراجویی بزن و بکش شمشیربازی را پیش‌رو دارید.

بازی دیگری که این هفته منتشر می‌شود «هسته زرهی 5» است. این بازی کاری از شرکت From Software خالق بازی‌ قابل تحسین «دارک سولز» است؛ ولی برخلاف آن بازی به یاد ماندنی، این بازی در سبک اکشن سوم شخص روبوتیک است و فضایش کاملا با بازی ذکر شده فرق دارد. البته اینها دلیل نمی‌شود این بازی قابليت تبدیل شدن به یک بازی خوب را نداشته باشد. کنسول‌های PS3 و Xbox360 میزبان‌های این بازی خواهد بود. دارندگان کنسول 3DS هم این هفته می‌توانند «ریمن: ریشه‌ها» را روی کنسول دستی‌شان تجربه کنند

به‌عنوان مخاطبی که همیشه داستان را بر هر شاخصه دیگر در بازی مقدم می‌دانيم (و هنوز هم تا حدودی این‌طور است) برایمان خیلی سخت است عنوانی را نقد کنيم که در زمینه داستان و روایت مرزها را می‌شکند و دریاها را در می‌نوردد. اما در گیم‌پلی پا را از محدوده موجود فراتر نمی‌گذارد. در خشم آسورا، با تجربه‌ای 6 ساعته طرف هستید که حدود 4 ساعت آن را به طور صرف در حال تماشا خواهید بود. عرف بازی‌های اکشن- ماجراجویی ژاپنی (مخصوصا کارهای کپکام) شروعی نسبتا توفانی، روندی جذاب توام با ساعت‌ها گیم‌پلی و در نهایت پایانی پر غوغا و برخورد همراه با چند دقیقه میان پرده است. آخرین گزینه‌ای که به بهترین نحو این فرمول را به نمایش گذاشت بازی اونیموشا 4 بود. آسورا یکی از اعضای 8 ژنرال قدرتمند امپراتوری شینگوکو، از نسل نیمه‌خدایان است. آنها هزاران سال است در نبردی بی‌پایان با نیروی شیطانی گوما درگیرند. با دسیسه‌ دئوس، رهبر 8 ژنرال، آسورا به قتل امپراتور و همسرش محکوم شده و کشته می‌شود. در حالی که دخترش برای استفاده از نیروهای خارق‌العاده‌ای که دارد به اسارت دئوس درمی‌آید. آسورا پس از چند هزار سال بازگشته و به جستجوی دخترش می‌رود. این آغاز چند مبارزه است که منجر به کشته شدن نیمه‌خدایان خائن و حتی خود آسورا برای چندمین بار می‌شود. داستان تقریبا همیشه فراز خود را حفظ می‌کند، اما گیم‌پلی در این میان قربانی مي‌شود و در نهایت شاهد اثری هستیم که می‌تواند علاقه‌مندان به انیمه را عاشق خود کند، حال آن‌که گیمرهای حرفه‌ای از آن چهره برمی‌گردانند. گرافیک بازی معرکه است. در اين بازي شاهد صحنه‌هایی هستیم که به مدد تکنیک‌های مختلف بصری قابل رندر بوده، اما باز هم در اندازه خود بی‌نظیر گرافیک بازی در عین قدرتمندی، حالتی هنری نیز دارد که به آن جلوه‌ای خاص می‌بخشد. در برخی صحنه‌ها شاهد افت فریم هستیم. با اين حال اکثریت جریان بازی بوضوح رندر می‌شود. موسیقی فوق‌العاده زیبایی بازی را همراهی می‌کند و صداپیشگان نیز کار خود را به بهترين شكل ممكن انجام داده‌اند. هرچند ناهماهنگی صدای گویندگان و لیپ سینک در برخی صحنه‌ها توی ذوق می‌زند. همیشه در انتهای هر اپیزود، خلاصه‌ای از قسمت بعد و در آغاز هر يک، خلاصه‌ای از قسمت قبل را می‌بینیم. کاری که متاسفانه باید گفت بیش از حد مضحک و غیرلازم است. هر قسمت حدود 20 دقیقه زمان می‌برد و حضور این قسمت‌های روایی را توجیه نمی‌کند. در میان داستان نیز گاهی تصویر قطع شده و به جای پیام‌های بازرگانی، تصاویری پخش می‌شود. همان‌طور که گفتيم این چیزها برای انیمه بازها جذابیت دارد و بس....

اما به گیم‌پلی می رسیم که ضعیف‌ترین فاكتور بازی است و اگر به لطف انیم

اگر به صورت حرفه‌اي پيگير محصولات سرگرمی باشید یا حتی منتقد باشید، می‌دانید کمتر عنوانی می‌تواند شما را مجذوب کند، آن هم از شرکتی که بارها در مرز ورشکستگی بوده است. یکی از بزرگ‌ترین چیزهایی که شوترهای این نسل کم داشتند، داستان خوب و غافلگیرکننده بود. بگذریم از عناوین قلیلی که این ویژگی را داشتند. مهم‌تر از آن اجرای گیرای داستان بود. حتی«ابزار جنگ 3» با تمام عناويني كه به خود اختصاص داده بود، نتوانست روایتی در خور ارائه كند؛ اما عنوان ساده‌اي مانند اسیر شده (Enslaved) نشان داد كه توان به چالش کشیدن عواطف بازیکن را دارد. بازی تازه عرضه‌ سگا، شاخصه‌های زیادی را از رقبا وام می‌گیرد. حتی داستان هم پر از کلیشه‌های هالیوودی است. اما این کلیشه‌ها چنان بجا و خردمندانه پیاده شده‌اند که قرار دادن اثری مانند شیطان مقیم 5 در کنارش بخوبی نشان‌دهنده تفاوت استفاده‌ صحیح، با خودنمایی و فن‌سرویس نابخردانه است. شاید بهترین نمونه برای مقایسه همان بازی اسیرشده باشد. اگرچه احساسات انسانی در قلمرو باینری به آن پهنا و ژرفا نیست، اما...

شنك (Shank) در زبان عاميانه معناي چاقوي دست‌ساز مي‌دهد و سري بازي شنك نيز با گيم‌پلي سريع و خشونت‌بار خود كه شخصيتش را تا حدودي از فيلم‌هاي انتقامي دهه‌هاي 70 و 80 ميلادي قرض گرفته، نمايانگر همين معناست. شماره اول اين سري يك بازي زيبا از نظر ظاهري بود كه قابليت بسيار خوبي براي تبديل شدن به يك بازي عالي داشت؛ اما برخي مشكلات باعث شد اين اتفاق نيفتد. در شماره دوم شركت سازنده سعي كرده اين مشكلات را برطرف كند و تا حدودي نيز موفق شده، اما برخي مشكلات ديگر به بازي اضافه شده است!

شخصيت اصلي اين شماره نيز همان شنك است. يك رژيم ديكتاتوري ارتشي مردم خود را ...

بزرگ‌ترين دشمنان بشر بالاخره مي‌آيند؛ ريپرها براي نابودي نسل فرزندان آدم آمده‌اند و تا اين وظيفه را به اتمام نرسانند، دست‌بردار نخواهند بود. خطري كه نه‌تنها آدميان، بلكه تمامي كهكشان را درگير خود خواهد كرد. تنها اميد نسل بشر در اين ميان، يك فرمانده‌ شكست‌ناپذير است؛ فرمانده‌اي كه طي سال‌هاي اخير بارها به خيانت و فساد متهم شده است و در هر صورت او را مسوول مرگ بسياري از ساكنان كهكشان و مسوول مرگ بشر مي‌دانند (بسته به انتخاب در قسمت اول) و همكاري او با سازمان فاسد سربروس، چيزي جز بي‌آبرويي برايش نياورده است. او در آخرين سفر خود، بنا به دستور...